دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم …. آن قدر که از دیروز میترسم پاییز !!! فصل برگ و باران ، فصل تجسم تو ، فصل بیفصلی … فصل وصل … وقتی می روی بر مبل نمی شود نشست وقتی نیستی از چشم هیچ کسی نمی شود خواند که دوستتان دارد یا نه …. ! روزگاری خواهد رسید…..همچنان که در آغوش دیگری خفته ای به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی… دور دیوارۀ موّاج زمین می چرخیم امروز دلم یه جای خالی میخواد کیلومترها خالی میخواهم از ته دل داد بزنم خیلی پرم … یِڪ نخ سیــــگآر وَ کُلـی ﺧﺂﻃِﺮِِه اَز تُــو ! اِمــشَب هَمـِﮧ رآ ﺩﻭﺩ مـی ڪُـنَـﻢ… دلـمان که میـگیــرَد…! تـاوان ِ لـَحظـه هـایی اسـت ک ِ دل میـبَنـدیم …!!! چـــه فرقی دارد چـــه کـسی میگوید نــوش ! قـــهوه و زندگـی و ویسکـی هــــــمه تلـــخند . . . !
نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم …
برای اینکه نگذارم بیایند … !!
هراس از فردا ندارم
فردا شاید بیایی …
اما …
دیروز رفتی …
تمام چیزهای عادی
یادگاری می شوند
حساس می شوند
ترک بر می دارند
که تو آنجا نشسته بوده ای
هوا را نمی شود نفس کشید
که عطر تو آنجا بوده است
همه چیز
تو را یادآوری می کند
تو را و نبودنت را…
بس که برای نفر قبلی گریه کرده ، حالت چشمانش عوض شده !!
و برای عطش چلچله ها می خوانیم:
” لعل لبهای تو پیمانه من..
.. کلبه معرفتم خانۀ تو ..”
من و تو می خندیم
به تمام دل بی درد زمان،
به هوسهای لذیذ،
به سپیدار بلند،
و در این سوداییم
که در این سایۀ بی دغدغه چرتی بزنیم ..
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: ، ،
:: برچسبها: "عکس, نمایش احساس با عکس, جمله عکس, جمله کوتاه, دختر, پسر, گوگل, ن, دانشگاه ازاد",